گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
پرسش‌های اساسی جنگ نقد و بررسی جنگ ایران و عراق
جلد پنجم
تصمیم گیری ایران: علل و پیامدها





علت تصمیم‌گیری ایران برای پایان دادن به جنگ و تأثیر عوامل مختلف از جمله تحولات سیاسی - نظامی ماه‌های پایانی جنگ و تأثیر آن بر خاتمه‌ی

[ صفحه 259]

جنگ موجب ظهور دیدگاه‌ها و تحلیل‌های متفاوتی شده است که نظر به اهمیت آن به چند مورد اشاره می‌شود. شهرام چوبین بر این نظر است که «تنها تصور اینکه ادامه‌ی جنگ موجودیت جمهوری اسلامی را به خطر می‌اندازد می‌توانست دلیل قاطعی برای مذاکره صلح باشد.» وی اضافه می‌کند به طور ساده می‌توان چنین گفت که دو مجموعه از وقایع باعث شد ایران در اوایل 1367 آتش‌بس را بپذیرد: اول استفاده شدید عراق از موشک‌های دوربرد علیه مناطق شهری و بهره‌گیری از سلاح‌های شیمیایی [627] در جبهه‌ها و دوم (نتیجه دلیل اول) تغییر در توازن قدرت زمینی و به ویژه از بین رفتن روحیه‌ی نیروهای ایرانی بود. [628] وی توازن قدرت نظامی را توضیح می‌دهد و می‌نویسد: «نظامیان عراقی ابتکار عملیات را از دست ایرانی‌ها پس گرفته و سربازان ایرانی را مجبور به عقب‌نشینی کرده بودند. این امر که پس از حملات موشکی و شیمیایی از طرف عراق به تحقق پیوسته بود نشان می‌داد که نهایتا روحیه‌ی ایرانیان شکسته شده است. روحیه، نیرو و توانی بود که ایران در مقابل تمام کمبودهای خود در زمینه‌های مختلف به آن تکیه می‌کرد اما دیگر از دست رفته بود؛ زیرا روحیه، توکل، حرارت و پشتکار چیزی نیست که بتوان آن را یک شبه به دست آورد و برخلاف کمبودهایی مانند هواپیما یا قطعات یدکی نمی‌توان از منابع خارجی تهیه کرد. [629] از نظر چوبین ضرباهنگ تغییر در روند جنگ حادثه دوگانه‌ای بود که در 28 و 29 فروردین 1367 به ایران وارد شد و آن شکست ایران در فاو و انهدام چند کشتی ایرانی به وسیله‌ی ناوگان امریکا بود. فاو به گفته چوبین از لحاظ سیاسی و روانی

[ صفحه 260]

بسیار پر اهمیت بود؛ زیرا سمبل موفقیت ایران به شمار می‌رفت و از دست دادن آن پس از شش سال جنگ، ایران را تهیدست جلوه می‌داد ولی مهم‌تر از آن پس گرفتن گویای تغییر موازنه در بعد روانی بود. [630] .
کردزمن در کتاب خود با اشاره به اینکه روند جنگ در بهار 1988 (1367) به صورتی اساسی تغییریافت درباره‌ی سه مجموعه از عوامل شکل دهنده این مرحله از جنگ می‌نویسد: «نخست انجام یک سری تغییرات مهم در نیروهای مسلح عراق و شیوه‌های لازم آن؛ دوم، تغییر توانایی ایران برای ادامه‌ی جنگ به دلیل تأثیرات انباشته شده شکست‌های سیاسی - نظامی و سوء مدیریت جنگ و سومین عامل، که کمتر محسوس بود، حضور نیروهای غربی در خلیج (فارس) و انزوای فزاینده دیپلماسی ایران بود.» [631] .
صرف‌نظر از نقش عوامل مختلف سیاسی - نظامی و اقتصادی در تصمیم‌گیری ایران برای پایان دادن به جنگ، آنچه صورت گرفت به این شرح بود که عراق همزمان با حمله‌ی امریکا به سکوهای نفتی ایران حمله به فاو را، که از مدت‌ها قبل مقدمات آن فراهم شده بود، آغاز کرد. آقای رضایی، فرمانده وقت سپاه، در این باره می‌گوید: «عراق 26 ماه زیرسازی‌های لازم را برای حمله به فاو انجام داده بود. سپاه هفتم تحت امر ماهر عبدالرشید به صورت متمرکز برای باز پس‌گیری فاو برنامه‌ریزی می‌کردند. لشکرهای گارد هم تحت امر وی بودند. سقوط فاو پس از حمله عراق 36 ساعت به طول انجامید. صد نفر اسیر شدند و پانصد نفر به شهادت رسیدند.» ایشان درباره‌ی تداوم حملات عراق و شکل‌گیری روند بعدی می‌گوید: «شلمچه پس از هشت ساعت سقوط کرد در صورتی که ما آماده‌تر از زمان حمله عراق به فاو بودیم. عقبه داشتیم و غافل‌گیر نبودیم خطوط را تقویت کرده بودیم و حضور داشتیم. نیروی احتیاط در اختیار داشتیم و ساعت حمله را می‌دانستیم ولی در یک سوم زمان، شلمچه را از دست دادیم. اراده وجود داشت شلمچه را حفظ کنیم ولی دشمن قدرتمند بود و تغییر تاکتیک داده بود. اوج قدرت عراق در حمله به جزایر مجنون بود. پس از آن عراق به خطوط دفاعی ارتش

[ صفحه 261]

حمله کرد و اسیر و امکانات گرفت و عقب‌نشینی‌های اول جنگ تکرار شد و عراق به مرز رسید در حالی که نیرویی برای استقرار در مرز وجود نداشت و خطر ورود عراق به خاک ایران وجود داشت.» [632] .
با پیدایش وضعیت جدید نظامی و تغییر در موازنه جنگ و پیامدهای روحی و روانی آن در جامعه و جبهه‌های جنگ پذیرش قطعنامه و پایان دادن به جنگ اجتناب‌ناپذیر بود؛ زیرا در چنین موقعیتی گزینه‌ی دیگری وجود نداشت. توضیح شرایط و روندی که به پذیرش قطعنامه منجر شد قابل توجه است. آقای موسوی اردبیلی، رئیس وقت قوه قضاییه در این زمینه می‌گوید: «قطعنامه یک بحث مفصلی است که من یک بخشی از آن را عرض می‌کنم. شاید دو سه شب پیش از پذیرش قطعنامه بود که یک شب، ظاهرا ما پنج نفر بودیم. آقای خامنه‌ای، آقای هاشمی، آقای موسوی نخست‌وزیر و بنده، احمد آقا هم آنجا بود. قرار شد برویم پیش حضرت امام تا ببینیم که نظرشان چیست؛ البته بعد از سقوط فاو بود که اوضاع ما یک مقدار درهم ریخته بود. من مقداری مریض بودم، آقایان گفتند: شما به همین صورت بیایید، عیب ندارد. ما رفتیم خدمت امام، در آنجا گزارش داده شد. آن کسی که بیشتر جبهه می‌رفت آقای هاشمی بود لذا بیشتر گزارش می‌داد. تنها کسی که حرف نمی‌زد، [633] من بودم، چون مریض بودم. نظر ما این بود که با این وضعی که پیش آمده باید قطعنامه را قبول کنیم یا نه؟ امام خیلی صریح و قاطع گفت: «نه.» آن شب به همین جا ختم شد، برخاستیم و آمدیم.» [634] .
نظر به ادامه‌ی حملات عراق و وضعیتی که پیش آمده بود بررسی‌ها در جمع پنج نفره‌ی سران کشور ادامه یافت. بنابر توضیح آقای موسوی اردبیلی «باز هم جمع شدیم، صحبت شد که برویم پیش امام شاید نظرشان برگشته باشد. بالاخره قرار شد برویم و رفتیم. امام نماز را در خانه خود می‌خواند ما که رفتیم امام قبل از ما نماز را تمام کرد و رفت داخل. امام با خبر بود که برای

[ صفحه 262]

چه آمده‌ایم. رفتیم داخل، باز صحبت شروع شد. امام گفت که «من نمی‌کنم.» وقتی که دید رفقا می‌گویند صلاح است، گفت: «بریزند همه ما پنج شش نفر را بکشند چیزی می‌شود؟ هر روز این همه جوان‌ها در جبهه کشته می‌شوند، ما هم کشته می‌شویم.» من گفتم: شما بهترین صورت را می‌فرمایید، چون اگر الآن موشکی بیندازند که ما کشته شویم، نهایت این است که ما پنج شش یا ده سال جلوتر مرده‌ایم.. اما بدتر از این صورت هم هست، اگر اینها بیایند استان خوزستان را تا کرمانشاه بگیرند و دیگر جلو نیایند، نفت را که می‌گیرند. دست ما را از آن چیزی که نان مردم را تأمین می‌کند قطع می‌کنند، آن وقت نمی‌توانیم جواب مردم را بدهیم. اگر مردم گفتند کاری که شما می‌خواستید بکنید، این بود؟ این وضع بدتر است. امام فرمود: حالا پیشنهاد شما چیست؟ آقای هاشمی که در آن وقت فرمانده بود گفت: من قطعنامه را قبول می‌کنم حتی اگر مردم بر سرم بریزند منتهی دیگران هم به من کمک کنند. اول قرار شد که ایشان قطعنامه را قبول کند و ما هم همگی آن را تأیید کنیم. اگر قضیه بحرانی برطرف شد که هیچ، و گرنه امام به کمک ما بیاید. بحث به اینجا رسید و آن شب تمام شد.» [635] .
پس از اتمام جلسه به نظر می‌رسید توافق و اجماع اولیه برای پایان دادن جنگ حاصل شده است و تنها روش آن در حال بررسی است. آقای موسوی اردبیلی می‌گوید: «ما آمدیم قبل از اینکه بخوابیم احمد آقا زنگ زد و گفت امام می‌گوید: «دست نگه دارید تا من بگویم که چه کار کنید.» ما فردا صبح منتظر بودیم که امام آخرین فکرش را بگوید. مثل اینکه امام فکر کرده بود که این کار یک نفر، دو نفر یا پنج نفر نیست. امام گفت: «من می‌پذیرم و اطلاعیه را می‌دهم. شما افراد و ائمه جمعه را جمع کنید اول به آنها بگویم بعدا اطلاعیه را می‌دهم.» امام اطلاعیه را که نوشت به سه قوه فرستاد که نظرشان را بگویند که نمی‌دانم تغییراتی کرد یا نه. قطعنامه این طور قبول شد.» [636] .
آقای موسوی جزایری، عضو مجلس خبرگان رهبری و نماینده‌ی ولی فقیه در استان خوزستان، درباره‌ی جلسه‌ای که با حضور ائمه جمعه کشور و افراد دیگر

[ صفحه 263]

برگزار شد می‌گوید: «از طرف حضرت امام اعلی الله تعالی مقامه به جلسه‌ای دعوت شدیم که نمی‌دانستیم موضوع جلسه چیست؟ بنده شب را در منزل آقای شمخانی مهمان بودم. صبح پس از صرف صبحانه از یکدیگر خداحافظی کردیم و هر کسی به دنبال کار خودش رفت ولی جلوی در ریاست جمهوری یکدیگر را دیدیم، معلوم شد مقصدمان یکی بوده است. موضوع آن جلسه ختم جنگ از طرف حضرت امام قدس (سره) و اعلان قبول آتش‌بس بود. رئیس جلسه رهبر معظم انقلاب بود، که رئیس جمهور وقت بودند، آیات عظام مشکینی، مهدوی‌کنی، هاشمی رفسنجانی، کروبی و جمع دیگری از شخصیت‌های نظامی و سیاسی کشور بودند. جلسه پس از قرائت قرآن با قرائت نامه حضرت امام به وسیله حاج سید احمد آقا، رحمه الله علیه، شروع شد. دو سه نفر از حاضران صحبت کردند، من دیدم بحث در حال انحراف است لذا وقتی نوبت من رسید گفتم: با توجه به اعلان موضع از طرف حضرت امام، مبنی بر پایان جنگ، جای حرفی برای ما نیست... و من فقط در حاشیه‌ی مطلب عرایضی بیان کردم مانند کیفیت اعلان، نحوه‌ی تعامل با عوارض مسئله و... به لطف خدا عرض بنده مؤثر واقع شد و روال بحث را مشخص کرد. عصر آن روز جلسه عمومی با حضور اعضای دولت، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و عده‌ای دیگر از شخصیت‌های سیاسی اجتماعی کشور در محل مجلس برگزار و نامه حضرت امام قرائت شد.» [637] .
در جلسه‌ای که با حضور مسئولان کشور برگزار شد تا پیام امام درباره‌ی جنگ و اتمام آن قرائت شود بعضی اشخاص حاضر در جلسه واکنش‌هایی نشان دادند که نگرانی و در عین حال اعتراض به این وضعیت را بیان می‌کرد. چنانکه در همان زمان یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی درباره‌ی آنچه به این نتیجه منجر شد گفت: «ما می‌بایست در این فاصله هشت سال خودمان را مهیا می‌کردیم. وضعیت امروز حکایت از این دارد که هم در جبهه می‌جنگیدیم و هم در پشت جبهه زندگی عادی خود را می‌کردیم عده‌ای می‌جنگند و عده‌ای هم زندگی می‌کنند. شرایط این گونه حکم می‌کند که

[ صفحه 264]

این وضعیت قابل استمرار نیست و اگر تصمیم گرفته نشود برای جامعه شکنندگی به وجود می‌آید.» ایشان با اشاره به سقوط فاو می‌گوید: «واضح است تا مشکل ریشه‌یابی و ضعف‌ها بررسی نشود مشکل جنگ همچنان باقی خواهد ماند. مشکل امروز ما اتخاذ استراتژی مناسب و راه رسیدن به آن استراتژی است و وقت تلف کردن به هدر دادن نیروهاست.» [638] .
در هر صورت، برای اعلام رسمی پذیرش قطعنامه 598 توافق حاصل شد و این اقدام صورت گرفت. به گفته‌ی آقای ولایتی کشورهای غربی که مداوم بر این نکته تأکید می‌کردند که عراق قطعنامه را پذیرفته است و ایران نمی‌پذیرد، غافل‌گیر شدند، چرا که ما صلح را پذیرفته بودیم و این عراق بود که باز هم حمله می‌کرد. [639] در این وضعیت دنیا بسیج شد تا عراق را وادارد که قطعنامه را بپذیرد. بندر بن سلطان، سفیر عربستان در واشنگتن به عراق رفت. همه‌ی غربی‌ها به صدام فشار آوردند که آتش‌بس را بپذیرد. سرانجام پس از چند روز که من به دعوت دبیرکل سازمان ملل برای مذاکره به نیویورک رفته بودم، طارق عزیز هم، زیر فشار دنیا به نیویورک آمد و البته باز هم اظهار می‌کرد که دستوری برای پذیرش آتش‌بس ندارد. ولی پس از فشار زیاد جامعه بین‌الملل، سرانجام عراق آتش‌بس را در روز 29 مرداد 1367 پذیرفت. [640] .

[ صفحه 265]

اظهارات سران سه قوه درباره‌ی پذیرش قطعنامه رویکرد جدید به صلح را بیان و به تغییر شرایط و ضرورت‌های اتخاذ تصمیم به پایان دادن به جنگ اشاره می‌کند. آیت‌الله خامنه‌ای، رئیس جمهور وقت، در نماز جمعه تهران اظهارداشت: «اعلام قبول قطعنامه به وسیله جمهوری اسلامی ایران دو فایده اساسی داشت: اول آتش‌بس را به صلاح انقلاب و کشور دانستیم. دوم با اعلام قبول قطعنامه ماهیت رژیم عراق علی‌رغم ادعاهای صلح‌طلبی آشکار شد و تحولات بعدی اصالت هر دو مصلحت را مشخص ساخت. عراق نابخردانه‌ترین کارها را انجام داد؛ یعنی نپذیرفتن آتش‌بس و گذاشتن پنج پیش شرط برای آتش‌بس که وجهه صدام را در جهان ضایع کرد.چند هفته بعد هم زیر فشار افکار عمومی جهان، اجبارا پیش شرط را کنار گذاشت و آتش‌بس را پذیرفت.» [641] .
آقای هاشمی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، درباره پذیرش قطعنامه به نکات جدید و قابل توجهی اشاره می‌کند. ایشان می‌گوید: «در مورد پذیرش قطعنامه هم باید بگویم مگر ما ضمانت داده بودیم اگر جنگ به نفع ما هم نبود، آن را ادامه بدهیم. آدم وقتی می‌جنگد که به سرباز نمی‌تواند بگوید شما یک سال دیگر بجنگ! اصلا آن شعارهایی که در جنگ داده می‌شد حتی اگر ما نیاز داشتیم که در فلان تاریخ جنگ را ختم کنیم، تا می‌جنگیدیم هم بایست همان (شعارها) را می‌گفتیم. ما شاید یکی دو ماهی بود که تصمیم داشتیم، فکر می‌کردیم و مقدمات را درست می‌کردیم. برای اینکه دیگر جنگ تمام بشود. بنابراین اینکه قطعنامه را پذیرفتیم دلیل بر هیچی نمی‌شود، جز اینکه آدم عاقل کسی است که وقتی مصلحت ملت و نظام را چیزی تشخیص داد به آن عمل کند حتی اگر اشتباه کرده باشد وقتی تشخیص داد باید عمل کند.» [642] ایشان همچنین به دلایل پذیرش قطعنامه اشاره می‌کند و می‌گوید: «پذیرش قطعنامه حالت دیگر دارد. جنگ مسیری داشت، در این مسیر ما دیدیم عمر جنگ طولانی می‌شود و این مسئله‌ای است که ما را وادار می‌کرد جنگ را قطع کنیم. ما بررسی نظامی و

[ صفحه 266]

اقتصادی کردیم دیدیم اگر بخواهیم که به جایی برسیم حداقل باید پنج الی شش سال دیگر بجنگیم.» [643] آقای هاشمی درباره موانع موجود و سیاست قدرت‌های بزرگ می‌گوید: «کفر جهانی و استکبار در این مقطع تصمیم گرفته‌اند به طور جدی از پیروزی سریع ما جلوگیری کنند [644] و پافشاری ما در این مقطع ممکن است منجر به خسارات فوق‌العاده‌ای برای مردم ما و مردم عراق شود.» ایشان به حادثه‌ی بمباران حلبچه اشاره و اضافه کرد: «از دلایل دیگر آن است که نشان می‌دهد به او اجازه داده‌اند هر جنایتی را مرتکب شود. مجموعه این شرایط و ادله دیگری که فعلا ذکر نمی‌شود ما را به این نتیجه رساند که مصلحت انقلاب و ملت ایران و عراق و منطقه این است که قطعنامه مذکور پذیرفته شود.» [645] .
آقای موسوی اردبیلی نیز درباره‌ی پذیرش قطعنامه می‌گوید: «قبول این قطعنامه در واقع یک کار نظامی یا دنباله‌ی یک کار نظامی است. تردیدی نیست که وقتی همه وارد میدان می‌شوند تابع وضعیتی مشابه‌اند. ما می‌دانستیم که دنیا ما را تحمل نخواهد کرد. شرق و غرب تضادهای خودشان را به کلی کنار خواهند گذاشت و یکدست در مقابل ما خواهند ایستاد و تمام تجربیات خود را به کار خواهند بست. آنها در تمام مراحل می‌گفتند که دنیا نخواهد گذاشت شما فاتح شوید. محاسبه و معادلاتی روی امکانات خودمان داشتیم، اما دیدیم امریکا حاضر شده نیروی دریایی خود را به خلیج‌فارس بیاورد. دنیا را هم دنبال خود می‌کشد. در روز روشن و به طور علنی حتی هواپیمای مسافربری را می‌زند بعد هم همه چیز را کنار

[ صفحه 267]

می‌گذارد. ما این حساب را نکرده بودیم، حق هم داشتیم چون ما می‌توانیم یک سلسله موانع احتمالی را پیش‌بینی کنیم اما موانع غیرقابل پیش‌بینی، پیش می‌آید.» [646] .
امام خمینی با توجه به اوضاع و روشی که موجب خاتمه جنگ شد و با توجه به اهداف جنگ و شکاف میان اهداف و آرمان‌های جنگ با نحوه‌ی اتمام آن به مسائلی اشاره می‌کنند که حائز اهمیت است. امام پس از شدت گرفتن انتقاد به طولانی شدن جنگ و ایجاد تردید و ابهام درباره‌ی آن و ضرورت تغییر روش در اداره‌ی کشور در اسفند سال 1367 و هفت ماه پس از برقراری آتش‌بس می‌فرمایند:
«اگر همه‌ی علل و اسباب را در اختیار داشتیم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاتری می‌نگریستیم و می‌رسیدیم ولی این بدان معنا نیست که در هدف اساسی خود، که همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود، مغلوب خصم شده‌ایم.... چه کوته‌نظرند آنهایی که خیال می‌کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده‌ایم پس شهادت و رشادت و ایثار و از خود گذشتگی و صلابت بی‌فایده است. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم... تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی‌شود که ما از اصول خود عدول کنیم... البته معترفیم که در مسیر عمل، موانع زیادی به وجود آمده است که مجبور شده‌ایم روش‌ها و تاکتیک‌ها را عوض نماییم.» [647] .
چنانکه روشن است و توضیح داده شد تصمیم‌گیری ایران برای پایان دادن به جنگ با پذیرش قطعنامه‌ی 598 مناسب‌ترین اقدام برای پاسخ به اوضاع جدید سیاسی - نظامی در جنگ بود. واقعیت این است در آن وضعیت مهار تهاجمات عراق ممکن نبود و پیش‌بینی استفاده عراق از سلاح شیمیایی برای حمله به شهرها به ویژه تهران و پیشروی در عمق خاک ایران صحیح بود؛ چنانکه حتی پس از اینکه ایران قطعنامه را پذیرفت، عراق از پذیرش آن سر باز زد و حملات خود را به داخل خاک ایران آغاز کرد. در چنین موقعیتی

[ صفحه 268]

تحمل وضعیت جدید ممکن نبود و تغییر اوضاع در صورت فراهم شدن زمینه لازم و توانایی پشت سر نهادن بحران روحی - روانی حاصل از تهاجمات عراق، حداقل به پنج تا شش سال زمان و تجهیزات دیگری نیاز داشت که در نامه‌ی فرمانده وقت سپاه به آقای هاشمی به آن اشاره شده است. [648] در حالی که اوضاع بین‌المللی، منطقه و کشور و صحنه‌ی جنگ هر گونه زمان و فرصت برای ادامه‌ی جنگ و تغییر در وضعیت ایجاد شده را نداشت. بنابراین در صحت تصمیم‌گیری برای پذیرش قطعنامه تردیدی وجود ندارد. اما پرسش اساسی که درباره‌ی نحوه‌ی پایان جنگ و علت طولانی شدن آن مطرح شده است بیش از آنکه به اصل تصمیم‌گیری در پاسخ به اوضاع سیاسی - نظامی ماه‌های پایانی جنگ و پذیرش قطعنامه مربوط باشد. در واقع درباره‌ی روندهای منتهی شده به این وضعیت و انتخاب گزینه‌ها و راه‌حل‌های دیگری برای پایان دادن به جنگ است.
یکی از روش‌های بررسی این موضوع توجه به استراتژی ایران و روند تحولات سیاسی - نظامی جنگ است. در واقع اگر پرسش و نقدی از تصمیم‌گیری ایران صورت می‌گیرد همین موضوع است. استراتژی ایران بر تصرف یک منطقه‌ی بااهمیت و استراتژیک برای فشار به عراق و حامیانش به منظور تأمین خواسته‌های ایران و پایان دادن به جنگ با کسب یک پیروزی تمرکز داشت. تصور می‌شد این پیروزی با عملیات رمضان حاصل خواهد شد. خوش‌بینی اولیه تدریجا از میان رفت و آنچه در محاسبات پیش‌بینی نشده بود آثار خود را نمایان کرد. بر این اساس تا عملیات فاو هیچ‌گونه پیروزی برجسته‌ای حاصل نشد که منطبق با استراتژی ایران باشد. ضمن اینکه در حد فاصل فتح خرمشهر در خرداد 1361 تا عملیات فاو در بهمن 1364 به مدت سه سال تدریجا میان ارتش و سپاه درباره‌ی

[ صفحه 269]

فرماندهی جنگ و تاکتیک‌های عملیات اختلاف نظر پدید آمد و حضور آقای هاشمی به عنوان فرمانده‌ی عالی جنگ برای پاسخ به این مشکل بود. از نظر نظامی با افزایش استحکامات و توان دفاعی عراق دستیابی به پیروزی برای ایران دشوار شد. ضرورت اصلاح در تاکتیک‌های نظامی موجب طراحی عملیات خیبر در منطقه هور و تمایل سپاه به استقلال عمل از ارتش شد. ضمن اینکه تدریجا ناکامی در جبهه‌های جنگ توجه به راه‌حل‌های سیاسی را موجب شد و در نتیجه روند جدیدی در سیاست خارجی ایران شکل گرفت که براساس آن بحث مذاکره پنهانی میان ایران و امریکا گشوده شد.
در این روند امام حکم تشکیل سه نیروی زمینی، دریایی و هوایی را در سپاه ابلاغ کردند و سپاه عملیات فاو را طراحی و اجرا کرد و پس از هفتاد روز جنگ شبانه روزی، این منطقه‌ی با اهمیت در شمال خلیج‌فارس با موفقیت تصرف و تأمین شد. ویژگی‌های سیاسی - نظامی مورد نظر در استراتژی ایران برای پایان دادن به جنگ با پیروزی در عملیات والفجر 8 (فتح فاو) حاصل شد. در واقع فتح فاو به منزله تحقق استراتژی ایران و در عین حال به آزمون گذاشتن آن بود. اما چه نتیجه‌ای داشت؟
پس از فاو، نگرانی از تغییر موازنه به سود ایران و درهم شکسته شدن چارچوب جنگ بدون برنده، موجب افزایش فشار به ایران شد. عراق با استراتژی دفاع متحرک مجددا بعضی از مناطق از جمله شهر مهران را تصرف کرد و مترصد فرصت مناسب برای حمله به فاو بود. ضمن اینکه حملات گسترده‌ی عراق به زیرساخت‌های صنعتی و اقتصادی کشور به نحو بی‌سابقه‌ای آغاز شد. افزایش کمک‌های اطلاعاتی و راهبردی امریکا و سایر بازیگران به عراق نیز مشاهده می‌شد.
ایران در وضعیت جدید پس از فتح فاو و مشاهده‌ی آثار و نتایج آن، برای تصمیم‌گیری سه گزینه در پیش رو داشت:

[ صفحه 270]

1 - بسیج منابع برای تغییر موازنه در جنگ با پیروزی نظامی؛ [649] .
2 - تغییر در اهداف و روش خاتمه دادن به جنگ (مذاکره سیاسی)؛
3 - ادامه‌ی وضع موجود و پافشاری بر ادامه جنگ با استراتژی و روش‌های پیشین.
انتخاب گزینه‌ی اول به تغییرات اساسی نیاز داشت، ضمن اینکه به گفته‌ی آقای هاشمی حتی با تصرف بغداد هم تصور می‌شد جنگ ادامه خواهد یافت و دنیا از پذیرش پیروزی ایران بر عراق خودداری خواهد کرد. بنابراین منابع کشور برای جنگ طولانی باید حفظ می‌شد.
انتخاب گزینه‌ی دوم هم ممکن نبود ضمن اینکه احتمال نداشت جنگ خاتمه یابد. حداقل رفتار صدام پس از پذیرش قطعنامه و بعدها تجاوز به کویت نشان داد که هر گونه تسامح در برابر عرق تنها به افزایش فشار به ایران منجر خواهد شد. [650] .
بنابراین، در عمل گزینه‌ی سوم انتخاب شد. به نظر می‌رسد علت انتخاب این گزینه ترکیبی از خوش‌بینی به اتمام جنگ با همین روش و در عین حال نگرانی از واکنش‌های جهانی در برابر پیروزی ایران و ادامه جنگ بود. به همین دلیل در حفظ منابع و اوضاع موجود تأکید می‌شد. علاوه بر این، به نظر می‌رسد برآورد از احتمال تغییر در روند موجود و موازنه جنگ، همانند آنچه در عمل تحقق یافت، وجود نداشت. در صورتی که این ارزیابی صورت می‌گرفت همان‌گونه که در تغییر سیاست‌های ایران با پذیرش قطعنامه، برای پایان جنگ تأثیر گذاشت، می‌توانست موجب تجدیدنظر و

[ صفحه 271]

تأمل بیشتر در ادامه جنگ شود.
پیامد تصمیم‌گیری‌های ایران با انتخاب گزینه سوم سبب شد تا به مدت دو سال پس از فتح فاو همچنان فشارها بر ایران و هزینه پیروزی بر دستاوردهای آن افزایش یابد و موازنه جدیدی برقرار شود. در این روند، توان نظامی و اقتصادی ایران تدریجا کاهش یافت و با حضور امریکا در خلیج‌فارس، ایران در دو جبهه درگیر شد و بخشی از توان و امکانات و فرماندهی ایران در درگیری با امریکا در خلیج‌فارس متمرکز شد. [651] فرصت حاصل از این روند به عراق زمان و فرصت داد تا پس از گسترش درگیری در خلیج‌فارس با هدف بین‌المللی کردن جنگ و پایان آن، استراتژی خود را از پدافند به آفند تغییر دهد و به این ترتیب با تغییر موازنه در جنگ، شرایط را تغییر داد و ابتکار عمل را برای پایان دادن به جنگ به دست گرفت.
بدین ترتیب، جنگ ایران و عراق با وجود تحولات نظامی گسترده و پیروزی و شکست‌هایی که دو کشور طی هشت سال جنگ متحمل شدند از طریق سیاسی به پایان رسید. طارق عزیز در کتاب خاطرات خود در پاسخ به این پرسش که چرا جنگ با دیپلماسی تمام شد می‌نویسد: ما در اول جنگ و آخر جنگ قدرت نظامی خودمان را نشان دادیم ولی پایان آن به خاطر مداخلات بین‌المللی بود. [652] رادیو امریکا نیز طی گفتاری که نظریات رسمی دولت امریکا بود گفت: پایان گرفتن این جنگ فقط به سبب تحلیل رفتن

[ صفحه 272]

بنیه دو طرف و یا آگاهی «ایران و عراق» به عدم امکان دستیابی به پیروزی نظامی نیست، [653] بلکه پایان گرفتن این جنگ همچنین بدان سبب است که قطعنامه 598 سازمان ملل یک راه‌حل سیاسی و عادلانه را برای برقراری صلح ممکن ساخته است. [654] .

[ صفحه 279]